منصور هاشمی خراسانی کیست؟!
دریافت
حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، عالمی
مسلمان، بزرگ و مستقل در آسیای میانه و دارای مکتب اعتقادی و فقهی خاص و آثار
بسیار ارزشمند در حوزهی علوم و معارف اسلامی مانند کتاب مشهور و جریانساز
«بازگشت به اسلام» است که همهی عمر مبارک خود را به اصلاح عقاید و اعمال مسلمانان
و مبارزه با بدعتها و انحرافات در مذاهب اسلامی از طریق دعوت به سوی خیر و امر به
معروف و نهی از منکر و تربیت شاگردان برجسته و متعهّد پرداخته و برای ساختن زمینهی
ظهور خلیفهی خداوند در زمین و تحقّق حاکمیّت جهانی او، از طریق گردآوری و تربیت
یاران کافی برای آن حضرت تلاش کرده و از این رو، همواره مورد تعقیب و آزار حکومتهای
منطقه و قدرتهای جهانی بوده و هدف انواع تهمتها، توهینها و تهدیدهای ایادی آنان
قرار گرفته و به همین دلیل، مجبور به زندگی در خفا بوده است.
این رهبر حکیم، آزاده، شجاع و پرهیزکار که الگوی اعتدال، عقلانیّت و پاسداری از ارزشهای ناب اسلامی است و از نظر اهل اطّلاع و انصاف، أعلم علمای امّت شمرده میشود، خود را وامدار به هیچ دولت، ملّت و مذهبی نمیداند و تنها وفادار به اسلام خالص و کامل و حامی حقوق و مصالح مستضعفان جهان و در رأس آنان امام مهدی علیه السّلام است. این زمینهساز عینی حاکمیّت خداوند در زمین، مطلقاً به سوی حاکمیّت خود دعوت نمیکند و مدّعی الوهیّت یا نبوّت یا مهدویّت یا بابیّت نیست و تبعاً هر ادّعای مخالف با این دربارهی او، محض افترا و ساخته و پرداختهی دشمنان او برای فریب افکار عمومی است.
شما می توانید برای آگاهی بیشتر در این باره، به پایگاه اطّلاع رسانی دفتر ایشان به
آدرس https://www.alkhorasani.com مراجعه فرمایید.
منصور هاشمی خراسانی کیست؟!
حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، عالمی
مسلمان، بزرگ و مستقل در آسیای میانه و دارای مکتب اعتقادی و فقهی خاص و آثار
بسیار ارزشمند در حوزهی علوم و معارف اسلامی مانند کتاب مشهور و جریانساز
«بازگشت به اسلام» است که همهی عمر مبارک خود را به اصلاح عقاید و اعمال مسلمانان
و مبارزه با بدعتها و انحرافات در مذاهب اسلامی از طریق دعوت به سوی خیر و امر به
معروف و نهی از منکر و تربیت شاگردان برجسته و متعهّد پرداخته و برای ساختن زمینهی
ظهور خلیفهی خداوند در زمین و تحقّق حاکمیّت جهانی او، از طریق گردآوری و تربیت
یاران کافی برای آن حضرت تلاش کرده و از این رو، همواره مورد تعقیب و آزار حکومتهای
منطقه و قدرتهای جهانی بوده و هدف انواع تهمتها، توهینها و تهدیدهای ایادی آنان
قرار گرفته و به همین دلیل، مجبور به زندگی در خفا بوده است.
این رهبر حکیم، آزاده، شجاع و پرهیزکار که الگوی اعتدال، عقلانیّت و پاسداری از ارزشهای ناب اسلامی است و از نظر اهل اطّلاع و انصاف، أعلم علمای امّت شمرده میشود، خود را وامدار به هیچ دولت، ملّت و مذهبی نمیداند و تنها وفادار به اسلام خالص و کامل و حامی حقوق و مصالح مستضعفان جهان و در رأس آنان امام مهدی علیه السّلام است. این زمینهساز عینی حاکمیّت خداوند در زمین، مطلقاً به سوی حاکمیّت خود دعوت نمیکند و مدّعی الوهیّت یا نبوّت یا مهدویّت یا بابیّت نیست و تبعاً هر ادّعای مخالف با این دربارهی او، محض افترا و ساخته و پرداختهی دشمنان او برای فریب افکار عمومی است.
شما می توانید برای آگاهی بیشتر در این باره، به پایگاه اطّلاع رسانی دفتر ایشان به
آدرس https://www.alkhorasani.com مراجعه فرمایید.
لطفا نقد شماره 6 کلّیات با موضوع «اهداف و پیامدهای کتاب» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «قیّومی» در تاریخ 28 اسفند 1395 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
متن نقد
این جانب مدّتی است که کتاب «بازگشت به اسلام» را مطالعه کردهام و با نهضت علامه منصور هاشمی خراسانی آشنا شدهام و آن را سرشار از عقلانیّت و اعتدال یافتهام، تا حدّی که شغلم را به خاطر مغایرتش با برخی فرمایشهای ایشان رها کردهام و به دنبال شغل دیگری میگردم، ولی اخیراً در جامعه با افراد و گروههای مختلفی برخورد میکنم که مدّعی ارتباط با علامه منصور هاشمی خراسانی و نمایندگی از طرف دفتر ایشان هستند، در حالی که حرفها و کارهایشان با چیزهایی که در سایت شما میبینم سازگاری ندارد! من به خاطر ارتباط زیادی که با محافل مذهبی در چند شهر ایران دارم مطلع شدهام که در این شهرها هم اوضاع به همین منوال است و چنین افراد و گروههایی پیدا شدهاند و مشغول فعالیتند. در همین شهری که من زندگی میکنم زنی هست که خودش را در ارتباط با حضرت فاطمه علیها السلام میداند و میگوید که من سؤالاتم را از ایشان میپرسم و با این ادّعا به سوی علامه منصور هاشمی خراسانی دعوت میکند! کس دیگری هم هست که معروف به استخاره گرفتن است و با این حال، خودش را نمایندهی ایشان معرّفی میکند و مجالسی برگزار میکند، در حالی که استخاره گرفتن از نظر علامه معتبر نیست! کسانی را هم سراغ دارم که گرایشهای قرآنی یا اخباری دارند و به برخی صحابه یا علما یا مسؤولین اهانت میکنند و با این حال، خودشان را حامی علامه منصور هاشمی خراسانی میشمارند، در حالی که ایشان تا جایی که من دانستهام هم با گرایشهای قرآنی مخالف است و هم با گرایشهای اخباری و اهانت به صحابه یا علما یا مسؤولین را جایز نمیداند! از برخی دوستانم در شهرهای دیگر هم شنیدهام که برخی افراد مدّعی کرامت و ارتباط با امام مهدی و رؤیاهای صادقه، ایشان را سیّد خراسانی مینامند و خودشان را در ارتباط با ایشان معرّفی میکنند! لذا برداشت من این است که اخیراً حرف و حدیثهای زیادی در شهرهای مختلف دربارهی علامه منصور هاشمی خراسانی به راه افتاده و افراد و گروههای زیادی با ادّعای ارتباط با ایشان یا نمایندگی از ایشان، در حال فعالیتند و عدّهای را به دور خود جمع میکنند!
سؤال من این است که شما تا چه اندازه در جریان این افراد و گروهها هستید و تا چه اندازه کارها و حرفهای آنها را تأیید میکنید؟
پاسخ به نقد شماره 6 تاریخ پاسخ به نقد: 1396/1/1
علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از هر فرد و گروهی که عقیده یا عملی مخالف با آموزههای ایشان در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» و این پایگاه اسلامی اظهار میدارد، بریء است. بنابراین، اگر افراد و گروههایی هستند که با انتساب به ایشان عقاید یا اعمالی نادرست اظهار میدارند، ارتباطی با ایشان ندارند، بلکه مدّعیانی دروغینند. نمایندگان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی کسانی هستند که توسّط پایگاه ایشان به صورت عمومی یا خصوصی معرّفی میشوند. وانگهی همهی کسانی که به آموزههای ایشان در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» و این پایگاه اسلامی التزام دارند، نمایندگان ایشانند، اگرچه خود را نمایندگان ایشان نشمارند.
آری، کسانی از مردم که دوستدار علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی هستند معصوم نیستند و ممکن است گاهی عقاید و اعمالی نادرست از آنان سر بزند، ولی معلوم است که این عقاید و اعمال نادرست ربطی به علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی ندارد؛ چراکه ایشان به آن امر نکرده، بلکه از آن نهی فرموده است. با این وصف، اگر شما کسانی از آنان را میشناسید که عقیده یا عملی مخالف با آموزههای ایشان اظهار میدارند، واجب است که به آنان تذکّر دهید؛ چراکه آنان اگر به راستی از دوستداران ایشان باشند، با تذکّر شما متذکّر میشوند و از عقیده یا عمل مخالف با آموزههای ایشان دست بر میدارند، ولی اگر با تذکّر شما متذکّر نشدند و از عقیده یا عمل مخالف با آموزههای ایشان دست بر نداشتند بدانید که آنان از دوستداران ایشان نیستند، بلکه از روی نفاق خود را در میان دوستداران ایشان جا زدهاند تا مردم را به ایشان بدگمان سازند؛ مانند منافقانی که خود را از دوستداران ایشان میشمارند تا با دوستداران ایشان آشنا شوند و هویّت و مکانشان را به دشمنانشان اطّلاع دهند. در این صورت، بر شما واجب است که آنان را به این دفتر معرّفی کنید تا برخورد مناسب با آنان به عمل آید. به راستی که آنان در گمراهی آشکاری هستند.
لطفا نقد شماره 1 معیار و موانع شناخت با موضوع «معیار شناخت (عقل)» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «رضا راضی» در تاریخ 29 آبان 1395 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
متن نقد
علامه میگویند بین شرع و عقل تضاد نیست. آیا نمیشود گاهی برای سنجش
اعتقاد و درجهی ایمان، این دو خلاف هم باشند، مثل قربانی کردن اسماعیل؟
پاسخ به نقد شماره 1 تاریخ پاسخ به نقد: 1395/9/4
نمیشود؛ زیرا این
حکم که «میشود گاهی برای سنجش اعتقاد و درجهی ایمان، این دو خلاف هم
باشند، مثل قربانی کردن اسماعیل»، خود یک حکم عقلی است و با این وصف،
نمیشود میان شرع و عقل تضادّی وجود داشته باشد! توضیح آنکه عقل اطاعت از
امر خداوند را واجب میداند و میداند که او به کاری امر نمیکند، مگر
اینکه در آن مصلحت وجود داشته باشد و با این وصف، هنگامی که قطع به امر او
پیدا میکند، در واقع قطع به وجود مصلحت پیدا میکند، هر چند قطع به ماهیّت
آن پیدا نکند و از این رو، تعبّداً به وجوب اطاعت از امر او حکم میکند؛
خصوصاً با توجّه به مالکیّت ذاتیّه و ولایت مطلقهی او بر موجودات که به او
حق میدهد آنها را تکویناً با رساندن آفات طبیعی یا غیر طبیعی یا تشریعاً
با امر به اتلاف کلّی یا جزئی اخذ کند، بیآنکه عقلاً مسؤولیّتی متوجّه او
باشد؛ چنانکه فرموده است: «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ» (أنبیاء/ 23)؛ «از کاری که میکند بازخواست نمیشود و آنان بازخواست میشوند».
این به معنای آن است که عقل با همهی اعتبارات خداوند مطابقت دارد؛ جز
اینکه مطابقتش با بیشتر آنها «تفصیلی» است، مانند اعتبارات جدّی، دائمی و
عمومی او از قبیل فرائض و محرّمات اصلی که مصلحت ملحوظ در آنها تفصیلاً
معلوم است و مطابقتش با برخی از آنها «اجمالی» است، مانند اعتبارات
امتحانی، موقّت و استثنائی او از قبیل ذبح اسماعیل به دست ابراهیم علیهما
السّلام و شکستن کشتی مساکین و کشتن کودک به دست خضر علیه السّلام که مصلحت
ملحوظ در آنها اجمالاً معلوم است، هر چند تفصیلاً نیز در دنیا -پیش یا پس
از امتثال- یا در آخرت معلوم خواهد شد. از اینجا دانسته میشود که همهی احکام
خداوند مبتنی بر ملاکهای عقلی هستند، ولی ملاکهای عقلی متعدّدند و عقل
-از آنجا که علم به غیب ندارد- جز با تلقّی از خداوند نمیداند که او در هر
موضوع بنا بر کدام یک از آنها حکم کرده است و از این رو، برای شناخت
احکام او چارهای جز رجوع به او از طریق رجوع به کتاب و خلیفهاش در زمین
ندارد؛ بر خلاف عقاید که مبتنی بر حقایق هستند و تبعاً اعتبارات را به
آنها راهی نیست و از این رو، عقل میتواند اصول آنها را مستقلّاً درک
کند، هر چند برای درک فروع آنها مانند احوال آخرت، به اخبار یقینی شرع
نیازمند است.
لطفا نقد شماره 7 معیار و موانع شناخت با موضوع «موانع شناخت؛ جهل و تقلید» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «رضا راضی» در تاریخ 29 آبان 1395 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
متن نقد
علامه نظام دموکراسی را قبول ندارند؛ چراکه معلوم نیست نظر اکثریّت عقلایی
باشد. چرا پیامبر در جنگ خندق نظر اکثریّت را پرسید و با اینکه عقلایی نبود
انجام داد؟
پاسخ به نقد شماره 7 تاریخ پاسخ به نقد: 1395/9/2
برادر ارجمند!
چه کسی به شما گفته است که «پیامبر در جنگ
خندق نظر اکثریّت را پرسید و با اینکه عقلایی نبود انجام داد»؟! این دروغ
بستن بر آن حضرت است که هر کس عمداً مرتکب شده باشد، باید استغفار نماید یا
جای خود را در آتش آماده کند؛ چنانکه به تواتر از آن حضرت رسیده است که
فرمود: «مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ ٱلنَّارِ»؛ «هر کس عمداً بر من دروغ ببندد، باید جای خود را در آتش آماده کند»!
مسلّم است که پیامبر در جنگ خندق با مسلمانان م کرد و مطابق با
عقلاییترین نظر آنان عمل فرمود؛ چنانکه خداوند به او آموزش داده و فرموده
بود: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ
یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ
هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» (زمر/ 17 و 18)؛ «پس
بندگانم را بشارت ده؛ همانان که سخنان را میشنوند و از بهترینش تبعیّت
میکنند، آنان هستند که خداوند هدایتشان کرده است و آنان هستند که
خردمندانند» و عقلاییترین نظر آنان، نظر سلمان فارسی بود که
پیشنهاد کرد در مدینه بمانند و پیرامون آن خندقی حفر کنند و پیامبر نظر او
را نیکو یافت و از این رو، آن را پذیرفت و نتیجهی آن پیروزی مسلمانان بر
احزاب با یاری خداوند بود؛ همچنانکه در جنگ اُحد با مسلمانان م کرد که
آیا در مدینه بمانند یا به سوی دشمن بیرون روند و نظر آغازینش این بود که
در آن بمانند «وَ کانَ ذٰلِکَ رَأْیَ
ٱلْأَکابِرِ مِنْ أَصْحابِ رَسُولِ ٱللّهِ صَلَّی ٱللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ سَلَّمَ مِنَ ٱلْمُهاجِرِینَ وَ ٱلْأَنْصارِ» (واقدی، المغازی، ج1، ص210)؛ «و این نظر بزرگان اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از مهاجران و انصار بود»
و وماً نظر اقلّیّتی از آنان نبود، ولی برخی دیگر از آنان توانستند آن
حضرت را برای بیرون رفتن به سوی دشمن قانع کنند، نه با این منطق جاهلی که
تعدادشان بیشتر است و آن حضرت باید مطابق با نظر اکثریّت عمل کند، بل با
این استدلال عقلایی که ماندنشان در مدینه -حتّی اگر به پیروزیشان بینجامد-
حمل بر ضعف و وحشت آنان میشود و قبایل اطراف را بر آنان جری میکند و در
درازمدّت به زیان اسلام و مسلمانان است (نگاه کنید به: واقدی، المغازی، ج1،
ص210 و 212؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ج1، ص133؛ صالحی شامی، سبل الهدی و
الرّشاد، ج4، ص185) و این استدلالی عقلایی بود که پیامبر را قانع کرد و از
این رو، به آن اذن فرمود و اگر آن را به زیان اسلام و مسلمانان میدانست به
آن اذن نمیفرمود، هر چند موافق با نظر اکثریّت باشد؛ چنانکه خداوند به او
آموزش داده و فرموده بود: «وَإِنْ تُطِعْ
أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنْ
یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ» (أنعام/ 116)؛ «و
اگر از اکثر کسانی که در زمینند اطاعت کنی تو را از راه خداوند گمراه
میکنند، آنان جز از ظن پیروی نمیکنند و آنان جز تخمین نمیزنند»؛ همچنانکه به مسلمانان آموزش داده و فرموده بود: «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ ۚ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» (حجرات/ 7)؛ «و بدانید که پیامبر خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از امور از شما اطاعت کند به سختی میافتید»
و از این رو، بیرون رفتن مسلمانان به سوی دشمن سبب شکست آنان در جنگ نشد؛
زیرا آنان در جنگ به پیروزی رسیدند، ولی به سبب دیگری که نافرمانیشان از
پیامبر در نگهبانی از تنگهی اُحد پس از مشاهدهی پیروزی بود، پیروزی به
دست آمده را از دست دادند و شکست خوردند؛ چنانکه خداوند از آن خبر داده و
فرموده است: «وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ
وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ
وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا
تُحِبُّونَ ۚ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ
الْآخِرَةَ ۚ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ ۖ وَلَقَدْ عَفَا
عَنْکُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» (آل عمران/ 152)؛ «بیگمان
خداوند وعدهاش به شما را راست کرد، هنگامی که آنان را به اذن او قلع و
قمع میکردید، تا آن گاه که سست شدید و در کار اختلاف نمودید و نافرمانی
کردید پس از آنکه به شما چیزی که دوست میدارید را نشان داد، از شما کسانی
هستند که دنیا را میخواهند و از شما کسانی هستند که آخرت را میخواهند،
سپس شما را از آنان برگرداند تا شما را بیازماید و بیگمان شما را بخشید و
خداوند دارای فضلی بر مؤمنان است»! بنابراین، شکست مسلمانان در اُحد
ناشی از موافقت پیامبر با نظر اکثریّت یا اقلّیّت آنان نبود، بل ناشی از
«سستی»، «اختلاف» و «نافرمانی» آنان پس از مشاهدهی پیروزی بود که اگر در
مدینه هم واقع میشد، به شکست آنان میانجامید. فارغ از آنکه پیامبر برای
قانونگذاری و تصدّی حاکمیّت جامعه با مسلمانان م نکرد؛ زیرا
قانونگذاری و تصدّی حاکمیّت جامعه از شؤون خداوند است و در شؤون خداوند
جایی برای م نیست، بلکه برای ادارهی امور عادی با آنان م کرد و
چنین می دلیلی برای مشروعیّت «دموکراسی» به معنای قانونگذاری و تصدّی
حاکمیّت جامعه بر مبنای رأی اکثریّت مردم محسوب نمیشود؛ خصوصاً با توجّه
به اینکه آن حضرت حتّی در امور عادی، بر مبنای رأی اکثریّت مردم از آن حیث
که رأی اکثریّت آنان بود عمل نکرد، بلکه مش با آنان به تعبیر علامه
منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در کتاب «بازگشت به اسلام» (ص54)، «به منظور کشف معقولترین رأی موجود» بود، اگرچه رأی یکی از آنان مانند سلمان فارسی باشد. حاصل آنکه وم تبعیّت از رأی اکثر مردم
قطع نظر از موافقت یا مخالفت آن با حق، بر خلاف واضحات و ضروریّات اسلام
است، تا جایی که اعتقاد به آن جز با خروج از اسلام ممکن نیست و با این وصف،
کسانی که قانونگذاری و تصدّی حاکمیّت جامعه را مبتنی بر رأی اکثر مردم و
نه مبتنی بر حکم خداوند میدانند، مشرکند و اگر ادّعای مسلمانی داشته
باشند، منافق محسوب میشوند و خداوند دربارهی منافقان فرموده است: «بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا» (نساء/ 138)؛ «منافقان را بشارت بده که برایشان عذابی دردناک است»!
لطفا نقد شماره 2 شناخت اسلام با موضوع «مبانی اسلام» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «محمّد یوسف» در تاریخ 16 آبان 1395 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
همه نکات و سخنان درست، اما راه حلّ عملی چیست؟ از کجا شروع شود و چگونه؟ کسی بدون زور و اقتدار موعظه گوش نمیکند. منطق و استدلال در کنار زور و اقتدار قابل تأمل است نه فقط با دعوت کردن.
پاسخ به نقد شماره: | 2 | تاریخ پاسخ به نقد: | 1395/8/18 |
برادر مسلمان!
خداوند در کتاب خود فرموده است: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى ٱلْخَیرِ وَیَأْمُرُونَ بِٱلْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ ٱلْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ» (آل عمران/104)؛ «باید از شما گروهی باشند که به سوی خیر دعوت میکنند و به معروف امر و از منکر نهی مینمایند و آنان همانا رستگارانند» و ما امیدواریم که چنین گروهی باشیم؛ زیرا به سوی بزرگترین خیر یعنی «بازگشت به اسلام» در پرتو کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش دعوت میکنیم و به بزرگترین معروف یعنی زمینهسازی برای حاکمیّت خلیفهی خداوند در زمین امر و از بزرگترین منکر یعنی سرسپردگی به حاکمیّت طاغوت نهی مینماییم و با این وصف، امیدواریم که از رستگاران باشیم. در این میان، اگر خداوند به ما اقتداری بخشید، از آن برای انجام این وظیفهی اسلامی به نحو احسن استفاده میکنیم؛ چنانکه فرموده است: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا اَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (حج/ 41)؛ «کسانی که چون به آنان در زمین اقتدار بخشیم نماز را بر پا میدارند و زکات را میپردازند و به معروف امر میکنند و از منکر نهی مینمایند و عاقبت کارها برای خداوند است» و اگر به ما اقتداری نبخشید، ما بر اقتدار حریص نیستیم؛ به این معنا که برای رسیدن به آن ظلمی نمیکنیم و با ظالمی نمیسازیم؛ چنانکه خداوند فرموده است: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (قصص/ 83)؛ «این سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در زمین برتری و فسادی نمیجویند و عاقبت برای پرهیزکاران است». این در حالی است که دیگران برای رسیدن به اقتدار ظلم میکنند یا با ظالمی میسازند؛ چراکه بر اقتدار حریصاند و میپندارند که جز با یکی از این دو شیوه به آن دست نمییازند، در حالی که اقتدار برای خداوند و برای خلیفهاش و برای مؤمنان است و اقتدار ظالمان جز کفی بر روی آب نیست که دیری نمیپاید؛ چنانکه فرموده است: «أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیةٌ بِقَدَرِهَا فَٱحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رَابِیاً وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا اَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ» (رعد/ 17)؛ «از آسمان آبی فرو فرستاد، پس هر درّهای به گنجایش خود سیلی روان کرد، پس سیل کفی بر روی خود برداشت و بر چیزی که آن را در آتش حرارت میدهند تا زیور یا متاعی به دست آورند نیز کفی مانند آن است، این گونه خداوند حق و باطل را مثال میزند، پس امّا کف از بین میرود و امّا چیزی که به مردم سود میرساند در زمین میپاید، این گونه خداوند مثلها را میزند»!
آری، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دعوت کنندهی مردم به سوی خلیفهی خداوند در زمین با حکمت و موعظهی حسنه و جدال به احسن است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل/ 125)؛ «با حکمت و موعظهی حسنه به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به نحو احسن جدال نما» و این دعوت او پیشنیاز و مقدّمهای برای عذابی بزرگ است؛ چنانکه خود فرموده است: «پس دعوتم را اجابت کنید و به سوی مهدی بازگردید، تا گناهانتان آمرزیده شود و کارهاتان سامان یابد، پیش از آنکه روزی بر شما برسد که بر عاد و ثمود و قوم نوح رسید» (نامهی 11) و فرموده است: «أَنا خاتَمُ ٱلْواعِظِینَ وَ لا واعِظَ بَعْدِی إِلَّا ٱلْسَّیْفُ»؛ «من واپسین موعظه کننده هستم و موعظه کنندهای پس از من جز شمشیر نیست» و مرادش از این سخن چیزی است که عبد اللّه بن حبیب طبری ما را از آن خبر داد، گفت:
«سَمِعْتُ المنصورَ یقول: إنَّ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرّأیَ إنّما یَتَّبِعُونَ أهواءَهُمْ و إنَّ المُحَدِّثینَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِن مَکانٍ بعیدٍ و إنَّ الهُدیٰ هُدَی اللّه! قلتُ: و ما هُدَی اللّه؟! قالَ: إمامٌ یَهْدِی بِأمْرِ اللّهِ إلیٰ کتابِ اللّهِ و سُنَّةِ نبیِّهِ و یَحْکُمُ بینَ النّاسِ فیما هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُون! قلتُ: لا یَقْبَلُ النّاسُ مِنْکَ هذا جُعِلْتُ فِداکَ و لو قَبِلُوا مِنْکَ لَأَکَلُوا مِنْ فَوقِهِم و مِنْ تَحتِ أرجُلِهِمْ و لکنْ لا یَفْعَلُون! قال: دَعْهُمْ یَابنَ حَبیبٍ! فإنَّهُم سَوفَ یَأتِیهِمْ رجلٌ مِنِّی و أنا مِنْهُ فَیَعْرِضُهُمْ عَلَی السَّیْفِ حتّی یَقْبَلُوهُ! ألا إنَّهُ لا یُعْطِیهِمْ إلّا السَّیْفَ و لا یَأخُذُ مِنْهُمْ إلّا السَّیْفَ و المَوتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْف!»؛ «شنیدم جناب منصور میفرماید: هرآینه کسانی که از رأی تبعیّت میکنند جز این نیست که از اهواء خود تبعیّت میکنند و هرآینه محدّثان در غیاب از جایی دور نسبت میدهند و هرآینه هدایت هدایت خداوند است! عرض کردم: هدایت خداوند کدام است؟! فرمود: امامی که به امر خداوند به سوی کتاب خداوند و سنّت پیامبرش هدایت میکند و میان مردم دربارهی چیزی که دربارهی آن اختلاف دارند حکم میفرماید! عرض کردم: مردم این را از تو نمیپذیرند فدایت شوم، در حالی که اگر از تو میپذیرفتند از بالای خود و زیر پاهاشان میخوردند، ولی این کار را نمیکنند! فرمود: آنان را واگذار ای پسر حبیب؛ زیرا به زودی مردی به سراغشان میآید که از من است و من از او هستم، پس آنان را بر شمشیر حواله میکند تا اینکه آن را بپذیرند! آگاه باش که او به آنان جز شمشیر نمیدهد و از آنان جز شمشیر نمیگیرد، در حالی که مرگ زیر سایهی شمشیر است!» (گفتار 8 فقرهی 11).
از اینجا دانسته میشود کسانی که اکنون دعوت منصور به سوی مهدی با حکمت و موعظهی حسنه و جدال به احسن را نمیپذیرند، به زودی با عذابی بزرگ در زندگی دنیا مواجه میشوند و البته برایشان در آخرت عذابی بزرگتر خواهد بود؛ چنانکه خداوند فرموده است: «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعراء/ 227)؛ «و به زودی کسانی که ظلم کردند خواهند دانست که به کدامین بازگشتگاه باز میگردند»!
لطفا نقد شماره 4 کلّیات با موضوع «درونمایهی کتاب» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «داوود کریمی» در تاریخ 21 شهریور 1395 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
این جانب کتاب «بازگشت به اسلام» را مطالعه کردم و باید اعتراف کنم نکات جدید و عمیقی در آن یافتم که تاکنون در کتاب دیگری نیافته بودم و از دیگران نشنیده بودم، ولی نکات بسیاری هم در آن یافتم که نکات تازهای نبود و به حرفهای برخی جریانها و گروههای دیگر شباهت داشت؛ مثل دیدگاه ایشان دربارهی تقلید و ولایت مطلقهی فقیه و طاغوت بودن حکومت غیر مهدی و اصل گرایش به مهدویّت و مقابله با استکبار جهانی و دعوت به وحدت اسلامی و شعار البیعة لله و . که در برخی جریانها و گروههای دیگر هم مشاهده میشود و عامل مهمّی برای بدبینی به نهضت شماست؛ چون کسانی که این شباهتها را مشاهده میکنند با خود میگویند که لابد این جریان هم مثل همان جریانهاست! مایل بودم بدانم توجیه شما دربارهی این مشابهتها چیست؟!
پاسخ به نقد شماره: | 4 | تاریخ پاسخ به نقد: | 1395/6/25 |
برادر گرامی!
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
اولاً حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی یک مسلمان است و طبیعی است که میان مسلمانان -از آن حیث که مسلمان هستند- دیدگاههای مشابهی وجود دارد؛ مانند اعتقاد به یگانگی خداوند و نبوّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و وجود آخرت و حجّیّت قرآن و وجوب نماز و زکات و حج و جهاد و روزهی ماه رمضان و امر به معروف و نهی از منکر و مودّت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت مؤمنین و برائت از مشرکین و رعایت تقوا و عدل و إحسان و اجتناب از ظلم و کذب و خوردن اموال مردم به باطل و قتل نفس مگر به حق و مانند آن، با توجّه به اینکه اعتقاد به آن ناشی از اعتقاد به اسلام است و با این وصف، نمیتوان همهی شباهتهای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان با یکدیگر را به فال بد گرفت و به معنای باطل بودن آنها دانست؛ زیرا چیزی که باطل بودن آنها را تعیین میکند، شباهتهای آنها با یکدیگر نیست، بلکه تفاوتهای آنها با یکدیگر است و از این رو، برای شناخت حق بودن یا باطل بودن یک مذهب، جریان و گروه باید تفاوتهای آن را در نظر گرفت و تفاوتهای مذهب، جریان و گروه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، همان «نکات جدید و عمیقی» است که شما در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» یافتهاید و تاکنون در کتاب دیگری نیافتهاید و از دیگران نشنیدهاید.
ثانیاً بسیاری از دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان که مشابه با دیدگاههای حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی پنداشته میشود، در واقع مشابه با دیدگاههای این بزرگوار نیست؛ مانند اعتقاد برخی از آنها به عدم جواز تقلید که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به وجوب اجتهاد مصطلح در حوزههای علمیّه است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به عدم امکان ولایت مطلقهی فقیه که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به جمهوریّت و حکومت بر بنیاد رأی مردم است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به طاغوت بودن حکومت غیر مهدی که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به وجوب قعود و توقّف تا زمان ظهور آن حضرت است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به اهمیّت مهدویّت که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به اهمیّت مهدویّت بدون اعتقاد به اهمّیت زمینهسازی است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به مقابله با استکبار جهانی که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به وجوب حمایت از استکبار داخلی است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به ضرورت وحدت اسلامی که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به ضرورت وحدت ی و مصلحتاندیشانه به گرد غیر خلیفهی خداوند در زمین است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به شعار «البیعة لله» که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به وجوب بیعت با کسی جز خلیفهی خداوند در زمین است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است. بنابراین، کسانی که برخی دیدگاههای این بزرگوار را با برخی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان مشابه میپندارند، از تفاوتهای آنها غفلت یا تغافل میکنند.
ثالثاً کتاب شریف «بازگشت به اسلام» با اتّکاء کامل بر آیات کتاب خداوند، احادیث متواتر پیامبر و احکام مسلّم عقل و بدون توجّه به دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان نوشته شده است و از این رو، میتوان آن را ترازویی برای سنجش این دیدگاهها دانست؛ به این معنا که هر دیدگاهی واقعاً با این کتاب مطابقت دارد، درست است، اگرچه توسّط مذهب یا جریان یا گروهی إظهار شده باشد که دیدگاههای نادرستی نیز دارد؛ زیرا روشن است که همهی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان نادرست نیست، بلکه برخی دیدگاههای آنها درست و برخی دیگر نادرست است و با این وصف، باید هر یک از دیدگاههای آنها را به صورت جداگانه ارزیابی کرد. این به معنای آن است که مشابهت برخی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان با دیدگاههای حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی -هرگاه واقعیّت داشته باشد- به معنای نادرستی دیدگاههای این بزرگوار نیست، بلکه به معنای درستی برخی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان است.
رابعاً درستی برخی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان، به معنای حقّانیّت آنها نیست؛ زیرا هیچ مذهب، جریان و گروهی در جهان وجود ندارد مگر اینکه برای جذب مردم به سوی خود، دیدگاههای درستی را در میان دیدگاههای نادرست خود میگنجاند، تا جایی که حتّی مذاهب، جریانها و گروههای غیر مسلمان نیز در میان دیدگاههای نادرست خود، دیدگاههای درستی را إظهار میدارند و با این وصف، نمیتوان برخی مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان را صرفاً به خاطر اعتقادشان به خلافت اهل بیت یا عدم جواز تقلید یا عدم امکان ولایت مطلقهی فقیه یا طاغوت بودن حکومت غیر مهدی یا اهمّیت مهدویّت یا مقابله با استکبار جهانی یا ضرورت وحدت اسلامی یا شعار البیعة لله، حق و شایستهی حمایت دانست، بل حقّانیّت تنها برای مذهب، جریان و گروهی است که همهی دیدگاههای آن درست است و آن همانا مذهب، جریان و گروه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است که همهی دیدگاههای آن متّکی بر آیات کتاب خداوند، احادیث متواتر پیامبر و احکام مسلّم عقل است و بدون هیچ انحراف و اعوجاجی به سوی خلیفهی خداوند در زمین دعوت میکند و تنها آن است که شایستهی حمایت است؛ چنانکه حافظ با بیانی شاعرانه گفته است: «بندهی پیر خراباتم که لطفش دائم است * ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست»!
لطفا نقد شماره 16 شناخت اسلام با موضوع «منابع اسلام؛ خلیفهی خداوند» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «مهدیه» در تاریخ 10 شهریور 1395 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
در سوره مبارکه بقره آیهی 134 خداوند میفرماید: «آنان گروهی بودند که در گذشتند، برای آنان چیزی است که کسب کردند و برای شما چیزی است که کسب کردید و شما از کاری که آنان میکردند بازخواست نمیشوید». حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی نیز در صفحهی 225 کتاب شریف «بازگشت به اسلام» میفرمایند: «مسلمانان پسین از کاری که مسلمانان پیشین کردند، بازخواست نمیشوند». حال عذابِ نبودن خلیفهی خداوند بر ما وارد شده، آیا این مجازات و تنبیه خداوند به سبب اعمال گذشتگانمان است؟
پاسخ به نقد شماره: | 16 | تاریخ پاسخ به نقد: | 1395/6/14 |
چیزی که نخستین بار خلیفهی خداوند در زمین را به پنهان شدن وا داشت، ترس از کشته شدن توسّط ظالمان بود که موسی بن عمران علیه السّلام را نیز به پنهان شدن وا داشت؛ چنانکه خداوند برای عبرت مسلمانان فرموده است: «وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعَىٰ قَالَ یَا مُوسَىٰ إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (قصص/ 20 و 21)؛ «و مردی از دورترین جای شهر آمد در حالی که میشتافت، گفت: ای موسی! انجمن دربارهی تو م میکنند تا تو را بکشند، پس بیرون شو که من برای تو از خیرخواهانم! پس بیرون شد در حالی که ترسان و نگران بود، گفت: پروردگارا! من را از قوم ظالمان نجات بده»! با این وصف، تداوم غیاب او ناشی از تدوام ترس اوست و تداوم ترس او ناشی از آن است که «قوم ظالمان» هنوز قادر به کشتن او هستند و این به معنای آن است که مردم هنوز تمهیدات لازم برای محافظت از او را نیندیشیدهاند و اقدامات لازم برای تأمین امنیّت او را انجام ندادهاند، بلکه هنوز پشتیبان «قوم ظالمان» هستند و با این وصف، نمیتوان گفت که غیاب او تنها به سبب اعمال گذشتگانشان است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ ۖ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ» (أعراف/ 173)؛ «یا (مبادا) بگویید که پدرانمان از پیش شرک ورزیدند و ما فرزندانی پس از آنان بودیم، آیا پس ما را به سبب کاری که اهل باطل کردند هلاک میکنی؟!»؛ زیرا قاعدتاً هر زمانی که مردم اعمال گذشتگانشان را ترک کنند و از حمایت «قوم ظالمان» دست بردارند و به پشتیبانی از خلیفهی خداوند در برابر آنان روی بیاورند، غیاب خلیفهی خداوند پایان میپذیرد؛ چنانکه خداوند فرموده است: «مَا یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ ۚ» (نساء/ 147)؛ «خداوند به عذاب شما چه کار دارد اگر شما شکر بگزارید و ایمان آورید؟!» و فرموده است: «وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ» (هود/ 117)؛ «و پروردگارت کسی نیست که آبادیها را با ظلم نابود کند در حالی که اهل آن اصلاح کنندگانند» و این همان زمینهسازی برای ظهور مهدی است که منصور هاشمی خراسانی به سوی آن فرا میخواند و مخالفان او از آن باز میدارند.
درباره این سایت